در حالی که ساعتها از ماجرای قتل میگذشت، اما «جمال» (راننده پژو ۲۰۶) چارهای برای رهایی از شر جسد شوهر خواهرش پیدا نمیکرد تا این که بالاخره نقشه کثیفی تار و پود افکارش را در هم تنید. هنوز خورشید دوم اردیبهشت شاخههای طلایی خود را بر آسمان شهر آویزان نکرده بود که راننده پژو به سوی پاسگاه انتظامی هلالی مشهد حرکت کرد و با تاکید بر این که پدر معتادش دامادشان را با شلیک گلوله به قتل رسانده است، وارد مقر انتظامی شد. ماموران انتظامی که با حیرت به جسد خون آلود روی صندلی عقب خودرو مینگریستند، بلافاصله موضوع را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند و راننده پژو را نیز با دستور تلفنی قاضی دکتر صادق صفری بازداشت کردند.
طولی نکشید که مقام قضایی به همراه گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی عازم پاسگاه انتظامی شد و تحقیقات را در سپیده صبح آغاز کرد. «جمال» راننده پژو با «ناموسی» جلوه دادن قتل شوهر خواهرش، همچنان ارتکاب جنایت سیاه را بر گردن پدر معتادش میانداخت. ساعتی بعد پدر ۷۰ ساله وی در حالی با دستورهای قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب دستگیر شد که از شدت خماری نای ایستادن روی پاهایش را نداشت، اما با مشاهده جسد، دگرگون شد و با حالتی عجیب فریاد میزد «او دامادم «حمید» است!». هنوز چند دقیقه بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که قاضی ویژه قتل عمد مهر آزادی را زیر برگه بازجوییهای پیرمرد زد و او را آزاد کرد چرا که در همان آغاز تحقیقات متوجه شد «جمال» حقیقت را انکار میکند و پدرش قاتل نیست! حالا همه نگاهها به چهره جمال دوخته شده بود که او ناگهان لب به اعتراف گشود و پس از داستان سراییهای ساختگی متعدد در نهایت قتل مسلحانه شوهر خواهرش را پذیرفت و گفت: او به همسرم نظر سوء داشت، به همین دلیل او را به بیابانهای اطراف تبادکان بردم و با همدستی قاسم (شوهر خواهر دیگرم) با شلیک گلوله از سلاح کلت به قتل رساندم، اما نمیدانستم با جسد چه کار کنم تا این که نقشهای کشیدم تا ارتکاب جنایت را به گردن پدر معتادم بیندازم و خودم را خلاص کنم!
در حالی که عملیات کارآگاهان با هدایت سرهنگ، ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) برای دستگیری قاسم (متهم فراری) آغاز شده بود، بازجوییهای تخصصی از جمال نیز با راهنماییهای مقام قضایی همچنان ادامه یافت چرا که هنوز زوایای پنهان زیادی درباره جزئیات و انگیزه متهم از این جنایت هولناک وجود داشت؛ بنابراین افسران ورزیده پلیس آگاهی با رصدهای اطلاعاتی به سرنخهای مهمی از مخفیگاه «قاسم» دست یافتند، اما هنوز برای دستگیری وی وارد عمل نشده بودند که او روز گذشته با تنگ شدن حلقه محاصره پلیس، خود را تسلیم قانون کرد و مقابل میز عدالت ایستاد.
او به قاضی دکتر صادق صفری گفت: من از نقشه جنایت جمال اطلاع نداشتم، او حتی نام مرا در گوشی خودش به نام «علی» ذخیره کرده بود. روز حادثه از من خواست تا پشت سر او با موتورسیکلت حرکت کنم. هرچه درباره علت آن پرسیدم چیزی نگفت! فقط تاکید میکرد که فعلا چیزی نگو! وقتی به بیابانهای منطقه تبادکان رسیدیم او ناگهان «حمید» شوهر خواهرش را از خودرو پیاده کرد و فایل صوتی را برایش گذاشت و خطاب به «حمید» فریاد زد اگر قبول کنی و حقیقت را بگویی از تو میگذرم، اما اگر دروغ تحویلم بدهی همین جا تو را میکشم! ولی «حمید» همه چیز را انکار کرد چرا که فایل صوتی مربوط به گفت وگوی تلفنی «حمید و همسر جمال» بود که ارتباط نامتعارف آنها را فاش میکرد! ولی با انکار دوباره «حمید» ناگهان جمال اسپری فلفل را روی چهره وی پاشید که من هم تحت تاثیر آن صورتم را برگرداندم، در همین شرایط «جمال» اسلحه کلت را بیرون کشید و گلولهای به سر وی شلیک کرد البته قبل از آن نیز با چاقو او را شکنجه داد تا به ارتباط غیراخلاقی اعتراف کند! سپس با تهدید مرا وادار کرد که برای گذاشتن جسد درون خودرو به او کمک کنم، اما در بین راه جسد را داخل زمینهای کشاورزی انداخت و ما از یکدیگر جدا شدیم.
در پی اظهارات و اعترافات قاسم که از فایلهای صوتی و فیلمهای سیاه سخن گفته بود «جمال» دوباره به اتاق بازجویی هدایت شد و ابعاد تکان دهنده دیگری از این جنایت را فاش کرد. او گفت: وقتی خواهرم صوت و تصاویری را که مخفیانه و از طریق گوشی تلفن ضبط کرده بود به من نشان داد، دیگر نتوانستم خیانتهای شوهر خواهرم را تحمل کنم. این بود که ابتدا همسرم را طلاق دادم تا سرنوشت بچه هایم مشخص شود. هنوز ۲ روز بیشتر از ماجرای طلاق نگذشته بود که نقشه قتل مسلحانه حمید را طراحی و اجرا کردم، اما بعد پشیمان شدم و قصد داشتم قتل را به گردن پدر معتادم بیندازم که موفق نشدم!
به دنبال افشای ماجرای فیلمهای سیاه، قاضی ویژه قتل عمد دستور احضار همسر مقتول را نیز صادر کرد و بدین ترتیب خواهر جمال هم ابعاد دیگری از این جنایت وحشتناک را بازگو کرد. او نیز به قاضی صفری گفت: از چند سال قبل متوجه رفتارهای مشکوک همسرم شده بودم که در مهمانیها و مجالس خانوادگی رفتاری نامتعارف با زن برادرم داشت.
به همین دلیل نرم افزارهای گوناگونی را روی گوشی همسرم نصب کردم تا وقتی بیرون میرود صدایش ضبط شود. او از این نرم افزارها اطلاعی نداشت و من میدانستم که ارتباط آنها هر روز بیشتر میشود. به ناچار موضوع را با شوهرم در میان گذاشتم، ولی او به شدت این ارتباط سیاه را انکار میکرد تا این که بالاخره دوربین تصویربرداری مخفی را روی گوشی او نصب کردم و خودم شرایطی را فراهم آوردم که آنها در خانه تنها باشند و من به بهانه برداشت پول از عابر بانک از خانه بیرون رفتم، وقتی به خانه بازگشتم و فیلم را دیدم دیگر یقین پیدا کردم که آنها با یکدیگر ارتباط غیراخلاقی دارند! ولی با وجود این همسرم همچنان موضوع را انکار میکرد! به همین دلیل مجبور شدم فایلهای صوتی و فیلمها را به برادرم نشان بدهم! او هم که تحت تاثیر قرار گرفته بود ابتدا همسرش را طلاق داد و بعد هم شوهر مرا به قتل رساند.
تحقیقات بیشتر در این باره توسط سروان منفرد (افسر پرونده) با راهنمایی و دستورهای محرمانه قاضی ویژه قتل عمد همچنان ادامه دارد.